باور بفرمایید ما از دوران کودکی یا حتی میتوان گفت قبل از کودکی که البته در زمان حاضر به آن میگویند «پیشاکودکی»، خیلی فرز بودیم، تا جایی که مادرجان ما گاهی از دست ما عصبانی میشد. وقتی کمکم بزرگتر شدیم، در برخی زمینهها به جای آنکه با دو پای خود بدویم، به قول معروف دو پا هم از دیگران قرض میگرفتیم و با سرعت میدویدیم، به گونهای که در دوی سرعت کسی به گرد و خاک و شن و ماسه پای ما هم نمیرسید. شده بودیم یک دونده حسابی. بعد که بزرگترتر شدیم، راه معمولی را هم که میخواستیم برویم خیلی تند میرفتیم به صورتی که برخی از دوستان و بستگان به ما میگفتند که «فلانی خیلی تندرو است» این بود که کلا این اصطلاح به ما حسابی چسبید. اصلا تندروی کردن ما که در حقیقت نوعی «تنددویدن» یا «تنددوی» بود، شده بود برای ما یک برند. به صورتی که هر جا یک مسابقهای میگذاشتند فک و فامیل ما را صدا میزدند و پیشنهاد میکردند ما حتما در مسابقات دوی فلان کشور شرکت کنیم. وقتی این همه احساسات و الطاف دوستان و بستگان و فامیلان و همسایگان و دیگران ودیگران را میدیدیم واقعا به خودمان افتخار میکردیم و غبطه میخوردیم. اینکه حالا ما چرا خودمان به خودمان غبطه میخوردیم البته میتواند بماند، ولی دلیل اصلیاش این است که نمیخواهیم دیگران زیاد غبطه بخورند، شاید به دلیل پرخوری در زمینه غبطه، به عوارضی ناخواسته مبتلا شوند، به همین خاطر خواستیم براساس روح فداکاریای که از همان دوران پیشاکودکی داشتیم و الان در نزدیکیهای «پیشاپیری» به آن دچار هستیم، این فداکاری را کرده باشیم تا دیگران از دست نروند. با آنکه این سالها خیلی از سن و سال ما گذشته است، ولی باور بفرمایید همچنان در قضیه «تنددوی» حرفی برای گفتن داریم. البته برای آنکه خیلی ریا نشود و از تنددوی خود زیاد تعریف نکرده باشیم، طرحی داریم که دیگران هم برای استفاده از شیوههای ما در تنددوی بتوانند راههای آن را بشناسند. البته یک خواهش داریم که این واژه تنددوی را جایی کپی نکنید، ضمن آنکه وقتی میگوییم تنددوی یا تندروی منظور ما اصلا سیاسی نیست و کلا ورزشی است. به هر حال یک ایدهای داریم که به آن برخی از کارشناسان گفتند بگوییم«نو تندوی». نو تنددوی به این صورت است که تو برای آنکه ثابت کنی کار نویی میکنی، اول باید کفشهایت را در بیاوری و با پای برهنه بدوی. دوم سعی کنی که در بین راه نه به کسی نگاه کنی و نه اجازه بدهی کسی به شما نگاه کند. سوم در فلسفه «نوتندوی» باید به این فکر کنی که این فقط تو هستی که از دیگران بهتر میدوی یا به اصطلاح بهتر میفهمی. پس باید به این فکر کنی که اجازه ندهی کسی به تو چیزی بگوید و خدای ناخواسته بخواهد سر از زندگی نجومی و آسمانی تو در بیاورد. در ضمن باید به دیگران بگویی همه این کارها را برای آنها انجام میدهی. باز هم در ضمن کاری بکن که بعد از خلق «نو تندوی» به خاطر آنکه همچنان در چشم بستگانت بمانی یک چیز دیگری پیدا کنی و آن را نشر بدهی. همین.
+ نوشته شده در شنبه هفتم مرداد ۱۳۹۶ساعت 20:30 توسط مازیار سوادکوهی |
طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید
برچسب : اندر,حکایت,چگونگی,«نوتندوی»,روزگار, نویسنده : savadmaza بازدید : 167 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:54