بله قربان، طنز شاد می‌کند

ساخت وبلاگ

در آخرین متن این درگاه(طنزگاه مازیار سوادکوهی) که سال گذشته رخ داد و عنوان آن هم «چشمی که اشک دارد، طنز ندارد» بود، چند تن از دوستان لطف کردند مطلب را تا آخر خواندند، این‌که نوشتم تا «آخر خواندند» به این دلیل است که گاهی ما با خواندن بخشی از متن یا مثلا فقط تیتر و سوتیتر یا لید آن، فکر می‌کنیم همه‌ی متن را خواندیم و منظور نویسنده را درک کردیم و حالا می‌توانیم جوابی درخور به متن یا نویسنده‌ی متن بدهیم، در حالی که هر متن یا کتابی را باید تا پایان آن خواند و بعد از آن بتوان نظر قطعی را در باره کتاب یا اثری مکتوب داد. متن بنده البته چند پاراگراف بیشتر نبود و وقت چندانی برای خواندن آن گرفته نمی‌شود.

اما دوستانی که لطف کردند مطلب را خواندند، نکاتی را یادآوری کردند. یکی دو تن هم معتقد بودند که «این قانون کلی نیست که چشمان اشکبار طنز نگویند یا چشمی که اشک دارد طنز نداشته باشد.» به نظر آنها گاهی چشم‌هایی که اشک دارند هم طنز می‌گویند و طنز دارند.

این سخن دوستان به نوعی هم درست هست و هم آنکه خود محلی از اشکال. اولا وقتی می‌گوییم «چشمان اشکبار، طنز ندارند» منظور این نیست که بخواهیم دور طنز سیم خاردار بکشیم و بگوییم که اگر مثلا در چهره شما یا وجودت شادی نیست، نمی‌توانی طنز بگویی یا این‌که قرار نیست حکمی کلی بدهیم و بگوییم آدم‌هایی که دچار مشکلات روحی و روانی یا حتی جسمی و بدنی هستند، نمی‌توانند طنز بگویند یا حوصله‌ی خواندن طنز را ندارند، نخیر، هدف اصلن چنین نیست. گاهی شاید فردی حتی در حالتی از نگرانی با خواندن طنزی حالش بهتر شود یا گفتن طنزی از سوی خودش باعث فرح روان خود و دیگران شود.

اما طنز در حالت‌های مختلف هم می‌تواند رخ دهد، گاهی طنز در یک فضایی خلق می‌شود که شاید خودِ گوینده انتظار نزول چنان طنزی را نداشته باشد. وقتی از طنز سخن گفته می‌شود، در واقع منظور خلق هنری‌ست که در ساحت‌های گوناگون یا موقعیت‌های خاصی مثل هر هنر دیگر رخ‌ می‌نماید و محلی برای تجلی پیدا می‌کند. اساسن هنر به ساحت و جایگاه‌های مخصوص زایش یا خلق یا نزول نیاز دارد. خیلی از هنرها هستند که به مکان و موقعیت و زمان وابستگی تام و تمام دارند. بسیاری از هنرهایی که با دست ساخته و پرورده می‌شوند، اگر مکان مناسب یا ابزار مورد نیاز نداشته باشند، امکان خلق آنها گاه یا وجود ندارد یا آنکه خیلی سخت شکل می‌گیرد. مثلن تصور کنید یک نقاش بدون ابزار و آلات مورد نیاز نقاشی و در عین حال محیط لازم برای نقاشی، چگونه می‌تواند هنری خلق کند یا تابلویی را بکشد. خب، این هنرمند به محیط نیاز دارد و حال اگر همه‌ی امکانات موجود باشد، وقتی موضوعی به ذهنش می‌رسد و آن را روی بوم پیاده می‌کند، اگر امکان عرضه آن را نداشته باشد، یقینن مشکلات به شکل دیگری برای او خود را بروز می‌دهد. یا خواننده‌ای که در سبک‌های مختلف آوازی کار می‌کند، اگر جایی برای اجرا یا خواندن نداشته باشد، کی و چگونه و اصلن چه انگیزه‌ای برای کار خواهد داشت... یا حتی برای نویسنده‌ای که ابزار نوشتن نداشته باشد، چگونه می‌تواند دیدگاه یا اندیشه و نظر خود را بروز بدهد. گاه بسیاری از نویسنده‌ها نگران بروز دیدگاه‌ها یا نوشته‌های خود نیستند، همین‌که بتوانند بنویسند و نوشته‌های خود را در بایگانی نگه دارند تا در روزی که امکان چاپ آن باشد، آن را منتشر کنند. حال علاوه بر ابزار خلق اثر هنری، فضایی که هنرمند در آن زیست می‌کند، اهمیت تام و تمامی دارد. گاه برای هنرمندان که به عنوان مثال از آنها نام بردم، حتی با وجود داشتن ابزار، اگر فضای جامعه اجازه ندهد تا آنها اثر مورد دلخواه خود را خلق کنند، ممکن است هم سوژه‌های ذهنی آنها از بین برود یا سترون و پوسیده شود، هم انگیزه‌ای برای خلق اثر هنری خود نداشته باشند.

هنر، یا هر اثر هنری برای خلق شدن، به روحیه فرد و انگیزه او و خصوصن محیط وابسته است. نوعی حس و احساس توام با اندیشه و درک تازه از موضوع هست که هنرمند را به زایش اثری ترغیب می‌کند. در این میان طنز هم به عنوان یک ژانر ادبی-هنری نمی‌تواند خیلی خارج از چارچوب‌های فوق بروز یابد. چون اساسن کار طنز با بسیاری از ژانرهای هنری متفاوت و متمایز است. کار طنز همانگونه که از نامش پیداست خنداندن و شاد کردن خواننده یا شنونده است. پس در این صورت چه زمان، در کجا، چرا و به چه دلیل و در کدام فضا و برای کدام هدف یا جامعه انسانی باید خلق شود؟ همین مولفه‌هاست که کار طنز را سخت می‌کند و به اصطلاح مسئولیت طنزپرداز یا طنزنویس را دوچندان می‌سازد.

در عین حال، طنز هنری نازل شدنی‌ست، درست است که اساسن همه‌ی هنرها شأن نزول یا زمان نزول دارند، اما طنز زمانش چنان پیچیده است که به راحتی نمی‌توان برای آن زمان مشخص کرد. شاید در حالتی که فرد طنزنویس غمگین هست هم رخ دهد، اما این طنز با زبانی گفته می‌شود که چه بسا رگه‌های تلخی را بتوان در آن دید.

طنزی که می‌خواهد شادی بیافریند، حتما نیاز دارد که فرد طنزپرداز خلاقیت فراوانی داشته باشد تا بتواند از دیوارهای غم و اندوه بگذرد و خود را به سرزمین شادی برساند. طنز اگر شاد نکند، دیگر طنز نیست. شادی حتمن قهقهه زدن و خندیدن با صدای بلند نیست، طنز گاه به فکر وامی‌دارد و همزمان باعث بسیط روح و روان شنونده و خواننده می‌شود. بله قربان، طنز شاد می‌کند....

طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 22:05