اندر حکایت ضروری نبودن آشنایی مدیران با اصول مدیریتی

ساخت وبلاگ

باور بفرمایید وقتی ما می‌گوییم بچه‌ها را باید از همان دوران کودکی به جای بردن سر کلاس درس و چانه‌زدن با الف و ب و پ و جیم و سین و واو، به کارگاه‌ها ببرند یا آنکه در صورت امکان به جایی ببرند که بتوانند مدیریت کنند. البته خوشبختانه در عین حال در این زمینه کم نداریم و حتی از نظر آمار‌های جهانی ما بهترین مدیران را داریم که هم دوران تحصیلات ابتدایی یا حتی پیش‌دبستانی را نگذرانده‌اند یا اگر هم گذرانده‌اند خیلی گذرا بوده است. با این حال باز آن‌گونه که باید متأسفانه برخی از آقازاده‌ها را یا وقت نکردند به کلا‌س‌های مدیریتی بفرستند یا آنکه احتمالا کارخانه‌ها و شرکت‌ها چون بسته شده، امکاناتش فراهم نشد که این طفلک‌‌ها بر صندلی مدیریت تکیه بزنند. دیروز که خبرگزاری فارس با یک استاد حوزه کسب و کار مصاحبه کرده و آن بنده خدا هم بر «ناآشنایی برخی مدیران کسب‌وکارهای نوپا با اصول مدیریتی» تأکید کرده بود، بیشتر نگران شدیم و در عین حال هم دلمان‌ برای آن مدیران کسب‌وکارهای نوپا سوخت. البته ما پیشنهاد می‌کنیم کاری به کار این مدیران نوپا یا نودست نباشند، چه اشکالی دارد که این مدیران سر کارشان باشند و هی تجربه کنند و هی آزمایش کنند. مثلا اگر این مدیران خواستند جایی پل بسازند، بگذارید بسازند. فوقش این‌که پل خراب می‌شود و خدای نکرده یک اتفاق بدی می‌افتد. خوب، به نظر شما ما تا کی باید بنشینیم و منتظر باشیم تا یک مدیری بیاید که نوپا نباشد و دیرپا یا کهنه‌پا باشد. یا تا کی باید منتظر باشیم که کسب‌وکارهای نوپا یا کهنه‌پا به‌دلیل نداشتن مدیر اصلا شکل نگیرند. این‌جوری اساسا نه درست است و نه آنکه کار جلو می‌رود.  به نظر ما که اتفاقا خیلی هم مهم است، در تمام دنیا اول آزمایش می‌کنند و بعد هم آزمایش می‌کنند و بعد هم خراب می‌کنند و بعد که خرابی بیشتر شد به قول ما ایرانی‌ها «خرابی چونکه از حد بگذرد آباد می‌گردد.» پس ما خودمان از اول می‌دانستیم که اول این مدیران محترم باید خراب کنند‌، وقتی که زیاد خراب کردند بالاخره یک جوری یکی هست که بیاید درست کند، خوب، آن موقع که کسی می‌خواهد درست و خرابی را آباد کند، آن مدیر می‌رود نگاه می‌کند یا کسی را می‌فرستد با دوربین موبایلش مرحله انجام اصلاح کار را فیلمبرداری کند و او پشت میزش فیلم را ببیند و بعد که تجربه‌‌اش زیاد شد، دیگر به راحتی بتواند به مدیریتش ادامه دهد و به قول معروف کسب‌وکارش سکه شود. واقعا آدم تعجب می‌کند که چرا ما باید مدیرانی داشته باشیم که حتما اصول مدیریتی را  بدانند. این اصلا نه با اصل فامیلی سازگار است و نه با اصل تخصص و و تعهد و آشنایی و چشم‌در چشم بودن. خوب، اگر یک مدیری فامیل یک جوان تازه‌کار و بدون آشنایی به اصول مدیریتی باشد و بخواهد که او را سر کار ببرد، به نظر شما نبرد؟ خوب، ببرد. آن جوان بالاخره که می‌تواند بعد از 10-20سال مدیر شود و کار را یاد بگیرد. از قدیم پدران ما گفتند که «صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را» اصلا این شعرها را برای همین مدیران گفتند که نیاز نیست آنها اصول مدیریتی را بدانند. کارشکنی هم حدی دارد و حسادت هم حدودی. همین.

 

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۶ساعت 20:50  توسط مازیار سوادکوهی  | 
طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : اندر,حکایت,ضروری,نبودن,آشنایی,مدیران,اصول,مدیریتی, نویسنده : savadmaza بازدید : 157 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:54