اندر حکایت فداکاری کردن آن بیست‌ویک نفر

ساخت وبلاگ
امروز در روزنامه منتشر شد

به حق چیزهای نشنیده و نخوانده و ندیده. شاید سوال بفرمایید چی شد که ما امروز بر خلاف رویه‌های معمول و مرسوم و شیوه‌ منحصر به فرد خود در طنزنویسی که البته شهره عام و خاص است و در عالم نمونه‌ای ندارد، ناگهان و یک‌هویی،‌ جور دیگری نوشتیم و به جای باور بفرمایید جور دیگری حرف زدیم. باور بفرمایید که این رویه اصلا دست ما نبود. یعنی خودمان اختیار نداشتیم و بدون آنکه فکر کنیم ناگهان آن جمله‌های اولیه آمد. شاید بپرسید دلیلش چیست که ما گفتیم«به حق چیزهای نشنیده» دلیلش هم این است که آقای چمران گفته «من هنوز در باره استعفای خودم تصمیمی نگرفته‌ام.» یعنی ایشان چون نفر بیست‌ودوم شورای شهر تهران شد، و الان به عنوان علی‌البدل اسمش اون پایین‌ها به آدم لبخند می‌زند، احتمال دارد به دلیل دلیل‌ها از این جایگاه رفیع استعفا کنند. البته این‌گونه که آگاهان بسیار و بیدار کسب نتیجه و برآورد اطلاعات کرده‌اند،‌گویا چون ایشان همچنان به دنبال خدمت به مردم تهران هستند! شاید ترجیح بدهند آن پایین علی‌البدل باشند تا اگر یکی از آن افراد بیست‌ویک نفره خواست از شورا برود ایشان برای کمک به مردم تهران دوباره به صحن زیبای شورای شهر ورود کنند و به خدمات‌شان ادامه بدهند. به همین دلیل ما ناگهان وقتی این خبر را شنیدیم که آقای چمران مسئله استعفایش را تکذیب کرد، داشتیم از شوک دچار شوک می‌شدیم. البته در علم فیزیک شوک در شوک به نوعی از رفتار فیزیکی  گفته می‌شود که فرد بعد از شنیدن خبری شوک‌آمیز دچار رفتار شوک‌انگیز می‌شود و یحتمل سنکوپ کرده و جان‌به جان‌آفرین تسلیم می‌کند. البته ما امیدواریم هیچ‌گاه این نتیجه آخری برای ما رخ ندهد. با این حال دل ما نمی‌خواهد آقای چمران خدای‌ناکرده استعفا بدهند و حتی از سایه شورای شهر هم خارج شوند. به نظر ما- که اتفاقا خیلی هم مهم است- اگر دوستان بیست ویک‌نفری ما لطف کنند یکی از آنها جایشان را خالی کنند، ‌مثلا به سفر بروند، یا مثلا بروند وزیر بشوند، یا شهردار بشوند، یا مثلا بروند منزل بگویند که ما جای خود را به شایسته‌ترها می‌دهیم، یا.... خلاصه اگر یکی‌شان برود باور کنید هیچ لطمه‌ای به شورای شهر هم نمی‌خورد. تازه، از یک‌دستی آن خارج می‌شود و حداقل یک نفر هست که بیاید ایراد‌های احتمالی‌شان را بگیرد. خوب،‌ چه کسی بهتر از اولین علی‌البدل. باور بفرمایید ما اگر جای یکی از آن بیست‌ویک‌نفر بودیم، برای آنکه ثابت کنیم خیلی آدم فداکاری هستیم و به هیچ وجه عشق صندلی نداریم، در یک چشم‌به زدن استعفایمان را می‌نوشتیم تا اولین علی‌البدل وارد شورا شود. این‌جوری چند حسن هم‌زمان را ایجاد می‌کردیم:اول:فداکاری می‌کردیم. دوم: جای خود را به یک فرد شایسته می‌دادیم. سوم: حرمت ریش سفیدی را رعایت می‌کردیم. چهارم:از تجربه‌هایش استفاده می‌کردیم. پنجم و ششم و هفتم و هشتم و نهم و حتی دهم را می‌شود گفت،ولی چون جای ما اینجا کم است و اساسا باید بیشتر به موضوع‌های فان و ریتمیک و شاد و طنز بپردازیم، بهتر است زیاد خود را وارد مسائل غیر طنزی نکنیم. شاعر گفته که «ما برای طنز کردن آمدیم/نی برای چیز دیگر آمدیم.» وزن و قافیه را داشتید... به هر حال همه ما آرزو داریم که روزی به بهشت برویم. همین.

+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۶ساعت 20:29  توسط مازیار سوادکوهی  | 
طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 23:27