اندر حکایت سخنان نغز و حکیمانه پیرامون ترس اصلاح‌طلبانه

باور بفرمایید ما وقتی خیلی کوچک‌ بودیم و می‌رفتیم توی کوچه یک خانمی بود- که خدارحمتش کند- به نام مشدی‌جان‌جان. مشدی جان‌جان خانمی قوی و بلندبالا بود، وقتی چشم‌هایش را چپ و راست می‌کرد، زهره‌ترک که چه عرض کنیم، کله‌ترک و دل‌ترک و قلوه‌ترک و کمرترک هم می‌شدیم. خصوصا وقتی که چشمش به سمت راست متمایل می‌شد ما زهره‌مان را کلا از دست می‌دادیم. البته باور بفرمایید که آن خدابیامرز حتی یک‌بار هم دستش به ما نرسید، چون حتی اگر هم می‌خواست به‌راستی ما را نوازش بدهد، فرار می‌کردیم و آن بنده خدا مجبور بود گردهای پای ما را تحمل کند. گاهی که توی منزل خیلی شیطنت می‌کردیم، مادر گرامی تهدیدمی‌کرد که می‌روم فلانی را می‌آورم. اگر ترس از مشدی ‌جان‌جان نبود شیطنت ما به حد اعلا هم می‌رسید.به هرحال مشدی جان‌جان یک جور سوپاپ اطمینان مادرجان گرامی ما هم بود. به هر حال ترس چیز بدی هم نبود. ما از همان زمان تاکنون فکر می‌کنیم که چقدر خوب شد آن زمان‌ها از مشدی‌جان‌جان می‌ترسیدیم. باور بفرمایید این یک ریال سوادی که داریم از ترس همان مشد‌ی‌جان‌جان خدابیامرز است. خلاصه ترس چیز بدی نیست. به این دلیل چیز بدی نیست که اتفاقا دیروز حتی  آقای دکتر حدادعادل اعلام کردند که «اصلاح‌طلبان از اصول‌گرایان می‌ترسند!» از آنجا که آقای حدادعادل در زمینه علوم ادبی‌وسیاسی خیلی حداد و صاحب‌نظر هستند و حتی یک بار می‌خواستند رئیس جمهور شوند، انصراف دادند، در نتیجه ایشان  خیلی خوب می‌دانند که اصلاح‌طلب‌ها از اصول‌گراها می‌ترسند. اصلاح‌طلب‌ها هم یقینا از سخنان نغز ایشان اصلا ناراحت نمی‌شوند. با آنکه ایشان برای مجلس دهم رأی چشم‌گیر یا دندان‌گیری نداشتند،‌ ولی ما همچنان ایشان رابه عنوان نماینده قبول داریم و مطمئنیم که آقای حدادعادل اصلا ترس ندارند.همین.