اندر مزایای پندیات حکیمانه ما و پاسخ‌های جوانان

ساخت وبلاگ
منتشر شده در 9تیر

از آنجا که ما در بین برخی از فامیل‌ها و آشناها خیلی مشهور شدیم و کلی هم حرف و حدیث‌های ما را گوش می‌کنند و به نوعی ما را روی دستشان نگه می‌دارند، یکی از فامیل‌ها را توی راهروی یکی از ساختمان‌های دولتی دیدیم و شروع کردیم به نصیحت کردن که چرا ازدواج نمی‌کنی. سن تو دارد بالا می‌رود و تو داری پیر می‌شوی. در سر پیری کسی نیست که دستت را بگیرد و خلاصه هر چه را که شما می‌دانید به آن بنده‌خدای نازنین گفتیم. طرف هم کلی از ما تشکر کرد و قول داد که حتما فکرهای خوبی خواهد کرد و اگر مورد خوبی هم پیدا کرد، حتما ما را دعوت خواهد کرد تا در مراسم بله‌بران ایشان شرکت کنیم.ماجرا گذشت تا آنکه ناگهان دیدیم گوشی همراه ما داردزنگ می‌خورد،‌ اسمش را دیدیم. سلامی کردیم وچاق سلامتی‌ و حال و احوال و تا قبل از آنکه ایشان حرفی بزند،‌ در عالم پیری شیرینک‌بازی درآوردیم و گفتیم، انشاءالله که حرف‌های آن روز ما در شما اثر کرد؟ طرف با کلی احترامات ویژه و تشکر از راهنمایی‌های ویژه ما گفت:راستش می‌خواستیم کاری کنیم،‌ولی دیدیم که دارند هم یارانه راقطع می‌کنند وهم فیش‌های حقوقی را رو می‌کنند و هم سود بانکی را کم می‌کنند وهم خبری از وام‌ ازدواج نیست، به همین دلیل با اجازه شما تصمیم گرفتیم که در دهه‌های آخر زندگی آستین بالا نزنیم. ما هم لبخند ملیحی زدیم هر چه فکر کردیم که دیگر چه جوری نصیحتش کنیم،‌ مسیری پیدا نکردیم و کلا رفتیم روی موضوع دیگر و بی‌خیال نصیحت شدیم. باور بفرمایید.

طنزگاه مازیار سوادکوهی...
ما را در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : savadmaza بازدید : 116 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 12:46