طنزگاه مازیار سوادکوهی

متن مرتبط با «اندر حکایت شیخ و مریدانش» در سایت طنزگاه مازیار سوادکوهی نوشته شده است

طنز شاد می‌کند، اما شادی کو؟

  • من در بخش اول این مقاله تأکید کردم که طنز می‌تواند شادی‌آفرین باشد، اما تردیدی نیست که شادی اساسن در یک فضای مناسب که روحیه طرف آماده پذیرش طنز باشد، رخ خواهد داد...طنز بخشی از حقایق زندگی‌ست. نمی‌توان طنر را از زندگی جدا کرد و بر این گمان بود که طنز بخش واقعی زندگی نیست،نخیر، اتفاقن هست... هر جا که زندگی هست، هم طنز هست و هم غم و اندوه.البته طنز مقابل اندوه نیست، فاصله فراوانی بین این دو هست... ادامه دارد... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کتاب سوم من، «اشک‌هایش» منتشر شد

  • این نویسنده مازندرانی پیش از «اشک‌هایش»، در سال ۱۳۹۷ کتاب «۵۰۰ روز با نیما» شامل ترجمه و تحلیل و تفسیر اشعار تبری نیما را منتشر کرد و سال ۱۳۹۸ نیز مجموعه داستان اجتماعی طنز «پپه‌ایسم» به قلم او روانه بازار نشر شد.سومین کتاب جهان‌آرای در پنج فصل با نام‌های «داستان‌هایی از جنس خودم»، «اجتماعی»، «داستان‌های کرونایی»، «همزبانی با موجودات طبیعی» و «شیطانیه» تالیف شده که در هر فصل با نگاهی به رخدادهای روزمره موجود در جامعه تلاش شده تا لایه‌هایی از سرگشتگی، خستگی و برخی سوءرفتارهای موجود در جامعه به زبانی ساده بیان شود.نویسنده مجموعه داستان «اشک‌هایش» درباره داستان‌های این کتاب می‌گوید: داستان‌ها یا شخصیت‌هایی که در این مجموعه منتشر شدند هر یک وجه ممیزه متفاوتی دارند. داستان‌ها به مرور زمان شکل گرفتند و هر کدام محصول دوره خاصی از زندگی من به شمار می‌روند.جهان‌آرای می‌افزاید: شخصیت‌ها و مکان‌ها یا دنیای این بخش‌ها تفاوت زیادی با هم دارند. به طوری که اگر قرار بود هر بخش را جداگانه منتشر کنم تعداد داستان‌ها بیشتر از مجموعه «اشک‌هایش» می‌شد. اما سعی کردم داستان‌هایی را انتخاب کنم که که برای انتشار در قالب کتاب مناسب باشند.وی با اشاره به روزنامه‌ای بودن داستان‌ها و انتشار آن‌ها در روزنامه‌های مختلف بویژه همشهری، همشهری مازندران و همدلی اظهار می‌کند: آنچه انگیزه من را در نوشتن این داستان‌ها تهییج می‌کرد، نوشتن در روزنامه بود. در حقیقت حضور در مطبوعات شانس من را برای نوشتن بیشتر می‌کرد.وی خاطرنشان می‌کند: طی بیش از سه دهه همکاری با روزنامه‌های مختلف، مطالب متعدد و متنوعی در حوزه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نوشتم که بخشی از آن نوشته‌ها تا کنون در قالب دو کتاب «۵۰۰ روز با نیما» و مجموع, ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت قدرت نهفته سیب‌زمینی در جهان معاصر

  • باور بفرمایید که هستی همیشه مملو از عجایب است. یعنی امکان ندارد شما روزی چشم باز کنید و چیزی عجیب و غریب و شگفت‌انگیز را نشنوید یا نبینید., ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت دلایل اعتماد به باد و دولت

  • باور بفرمایید یکی از دلمشغولی‌های ما در دوران قبل از تولد این بود که هر وقت باد می‌وزید یا جایی را که می‌دیدیم توفانی در راه است، نگاه می‌کردیم و اتفاقا خودمان را هم به دست باد یا توفان می‌دادیم. , ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت روزی که از شوق کشف پول‌های جدید به خود نهیب زدیم

  • باور بفرمایید بعضی وقت‌ها به خودمان نهیب می‌زنیم، نهیب سخت و جاندار، به صورتی که خودمان با همان نهیب‌مان یک جوری از جایمان می‌پریم که اگر در منزل باشیم،‌ علیاحضرت همسربانوی گرامی ما ناگهان دست به دعا می‌شوند، به این گمان که ما یا سر به هوا شدیم یا آنکه هوایی توی سرمان رفته است که چنین از جای‌مان پریدیم. , ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت شبی که نزدیک بود به کره مریخ برویم

  • باور بفرمایید ما همیشه قبل از تولد، به چیزهایی فکر می‌کردیم که حتی در آن دوران، آدم‌‎هایی که زودتر از ما متولد شده بودند، ذره‌ای به سمتش نمی‌رفتند., ...ادامه مطلب

  • اجازه بدهید کسی فیش حقوقی خود را منتشر نکند

  • باور بفرمایید برخی از خصلت‌های قبل از تولد ما انگار توی خون و ژن بعد از تولد ما رسوب کرده و همین‌جوری دارد ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد., ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت استخدام یک مربی کارکشته برای فوتبالیست های جدید 

  • باور بفرمایید یکی از کارهایی را که ما خیلی به آن علاقه‌مندیم و بارها و بارها قبل از تولد و بعد از تولد در بوق و کرنا می‌کردیم، این بود که هر کسی باید سر جای خودش باشد. , ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت شباهت رخدادهای پیشاتولد ما با وقایع پساتولد 

  • باور بفرمایید برخی از خاطراتی را که ما نقل می‌کنیم و خصوصا آنهایی را که به دوران پیشاتولدمان ربط دارند، ممکن نیست موی لای درزشان برود. البته برخی هستند که به جای مو شاید حتی کاری کنند کابل لای درز این خاطرات برود، ولی ما به شدت آنها را تکذیب می‌کنیم. , ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت روزی که ارسطو و افلاطون در مقابل سخنان سخنگو انگشت به دهان شدند

  •  باور بفرمایید ما همیشه باور داشتیم که مدیران خیلی خوبی داریم، آنقدر خوب که دوست داریم همین‌جوری در سال 1500شمسی هم پشت تریبون بروند و با عمر 200-330ساله مصادیق رفاه و آسایش را همین‌جوری که الآن دارند فراهم می‌کنند، فراهم کنند., ...ادامه مطلب

  •  اندر حکایت کشف ریشه فساد و فساد اقتصادی

  • باور بفرمایید دیشب ناخودآگاه نشسته بودیم که دیدیم ناخودآگاه‌تر ناگهان بچه‌جان آمد توی اتاق، تو گویی که مثل یک زلزله چندین ریشتری ما را از جایمان پراند. کلا عادت ایشان از قبل از دوران تولدش هم این‌جوری بود., ...ادامه مطلب

  • اندرحکایت لطف و مزایای بامزه بودن سخنگویان

  • باور بفرمایید آدم دلش می‌خواهد همیشه پای حرف‌های برخی از سخنگوهای جهان بنشیند. اصلا دیدن سخنگوها یک لطفی دارد و آن این که باعث مزاح روح آدم می‌شود., ...ادامه مطلب

  • روزی که فهمیدیم نسبت افزایش قیمت خودرو و حذف یارانه چیست

  • باور بفرمایید وقتی دیروز شنیدیم دولت می‌خواهد یارانه کسانی را که ماشین یا همان خودرویشان 200میلیون تومان قیمت دارد، قطع کند، داشتیم از تعجب و شگفتی و بهت و حیرت می‌رفتیم زیر زمین یا زیر آسمان یا بالای کهکشان‌ها., ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت دلایل مفید بودن بالا رفتن سبد معاش

  • باور بفرمایید وقتی ما می‌گوییم در زمره بهترین‌ها هستیم، دلیل داریم. یعنی ممکن نیست ما حرفی بزنیم و موی لای درزش برود. شاهد مثال همه چیزهایی است که تا الان گفتیم و کشف‌هایی بود که ما کردیم , ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت دلایل عقب‌افتادگی کشورها بر اثر استعفای مدیران

  •  باور بفرمایید، وقتی دیروز شنیدیم «وزیر دادگستری کره جنوبی به دلیل رسوایی فساد خانوادگی استعفا کرد.» خیلی ناراحت شدیم، خیلی. شاید بفرمایید چرا. , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها